ای چشم تو شوخ تر ز هر شوخ
چشم از تو ندیده شوخ تر شوخ
از نام دو چشم خود چه پرسی؟
این فتنه گر است و آن دگر شوخ
بالله که نزاد مادر دهر
مانند تو نازنین پسر شوخ
مسکین دل عاشقان شکستند
این سنگ دلان سیم بر شوخ
ترک سر خویش من هلالی
کین طایفه اند سر به سر شوخ